جدول جو
جدول جو

معنی جلوس کردن - جستجوی لغت در جدول جو

جلوس کردن
نشستن
تصویری از جلوس کردن
تصویر جلوس کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
جلوس کردن
نشستن، برتخت سلطنت نشستن
تصویری از جلوس کردن
تصویر جلوس کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جلوه کردن
تصویر جلوه کردن
گرازیدن پرویزیدن شکوهیدن خوش آراستن نیک نمودن: (بچشم ماجلوه کرد)، دلبری کردن کرشمه نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوس کردن
تصویر لوس کردن
لوس بار آوردن ننرکردن، یا خود را لوس کردن، لوس شدن ننر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوس کردن
تصویر لوس کردن
Pamper
دیکشنری فارسی به انگلیسی
लाड़ प्यार करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اجلاس کردن
تصویر اجلاس کردن
انجمن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلوا کردن
تصویر بلوا کردن
آشوباندن شوراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالوس کردن
تصویر سالوس کردن
حیله کردن مکر ورزیدن فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلدی کردن
تصویر جلدی کردن
چابکی کردن زرنگی کردن، شتاب کردن عجله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
خلیدن در هم آمیختن وارد شدن بجایی فرود آمدن در جایی، وارد شدن روح کسی بقالب بدن دیگری
فرهنگ لغت هوشیار
سخن گفتن در نهفت دو به دو سخن گفتن خلوت کردن با کسی. سخن گفتن با وی در جای خلوت، عزلت گزیدن، یا خلوت کردن جایی را، بیرون کردن اغیار را از آنجا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلوغ کردن
تصویر شلوغ کردن
ازدحام کردن، سر و صدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلوغ کردن
تصویر شلوغ کردن
سر و صدا کردن، نظم و ترتیب جایی را برهم زدن، کنایه از جلوه دادن موضوعی بزرگ تر از آنچه هست، اغراق کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طلوع کردن
تصویر طلوع کردن
برآمدن بر دمیدن بر آمدن آفتاب و دیگر ستارگان
فرهنگ لغت هوشیار